کودکانی بخاطر فقر و نداری ناچارند از صبح زود دست نیاز به سوی هر کس و ناکسی دراز کنند و از آنها کمک بخواهند تا که اگر دلی بحالشان سوخت سکه ای در دستان نحیف و لاغرشان اندازند تا پدر و مادر معتاد آن کودکان از دسترنجشان دود و دمشان براه باشد و مشغول عیش و نوش شوند و در گرمای شدید و در سرمای شدید کودکان معصومشان را در گذرگاه ها برای گدایی می گذارند تا که از دسترنجشان لذت برند پس رسالت پدرو مادران کودکان در قبالشان چیست مگر انها از بدو تولدشان مسئول رفاه و آسایش انها نیستند پس چرا کودکانی که باید مانند شاپرکان این سو آن سوی روند آنقدر پژمرده اند و نای راه رفتن ندارند ایا می توان نام والدین بر روی آن ظالمان گذاشت البته که هرگز نام والدین را برانها نباید گذاشت بلکه ان بی رحمان از دشمن هم دشمنترند و باید جوابگوی اعمالشان نزد پروردگارشان باشند.
نظرات شما عزیزان:
حرفهایی برای نگفتن 
ساعت22:36---21 خرداد 1391
آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم ٬ آنچه دوست داریم نداریم
و آنچه داریم دوست نداریم ٬ و عجیب است هنوز امیدوار به فردائی روشن هستیم . . .
|